نتایج جستجو برای عبارت :

5 باور اشتباه میان سخنرانان که باید از آن‌ها دوری جست

کتاب باید كسی از میان ما به كشتن كتاب برخیزدشاعر: فرهاد وفایی

چشم هایششروع ویرانیو من آن دورترین شهر زیر آوارمکه هیچ ، هیچ ، هیچامیدِ نجاتم نیست
برای تهیه ی این کتاب می توانید به پیج اینستگرام نشر شانی مراجعه کنید:@nashreshani1
همچنین می توانید از سایت نشر شانی تهیه کنید: 
http://www.nashreshani.com
مثل معروفی وجود دارد که می‌گوید افراد پیش از سخنرانی آماده هستند تا شلاق بخورند اما در مقابل دیگران حاضر نشوند؛ این در حالی است که در پایان آن حاضر هستند گلوله بخورند و به کار خود ادامه دهند! برای خیلی‌ها سخنرانی دستِ کمی از جنگ‌ها و کشمکش‌های داخلی یک کشور ندارد. در چنین شرایطی هر بخش از بدن ساز خودش را می‌زند و هماهنگ کردن متن با آن چه که واقعا روی صحنه اتفاق می‌افتد تقریبا غیرممکن می‌شود. سخنرانان بزرگی مثل هانری وارد‌پیچر در ابتدا ا
سال‌ها بود که پزشکان به بیماران قلبی توصیه می‌کنند از خوردن غذا‌هایی با کلسترول بالا پرهیز کنند. تخم مرغ ۲۱۱ میلی گرم کلسترول دارد (۷۰ درصد از نیاز روزانه)، بنابراین در گذشته در لیست ممنوعه‌ها برای افراد دچار مشکل کلسترول قرار می‌گرفت.


به گزارش
ادامه مطلب
تاکید رسول خدا صلی الله علیه و آله بر خلافت امیر المومنین پس از خود (به روایت اهل تسنن)
ابن ابی عاصم شیبانی از علمای اهل تسنن روایت کرده است:
۱۱۸۸- ثنا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّی، حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِی عَوَانَةَ، عَنْ یَحْیَی بْنِ سُلَیْمٍ أَبِی بَلْجٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَیْمُونٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم لِعَلِیٍّ: " أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی، إِ
به قدری برای ما سخت شده که یه نفر اشتباهشو قبول کنه که وقتی گفتم:
"اره راست میگی، اشتباه کردم، باید فکر کنم ببینم چطوری میتونم درستش کنم" 
طرف باور نمیکرد :| میگفت نه شما ناراحت شدی از حرفم :)) معذرت میخام :))
میگم نه بابا اشتباه بود واقعاً میگم.  میگه نه من نباید میگفتم، ببخشید :| 
 
 
 
قولنج‏:(Colitis) واژه یونانى، تازى شده آماس سخت روده بزرگ یا درد و دل‏پیچه‏ى روده‏اى است سپس واژه همگانى شده و بر هر درد دل‏پیچه‏اى آدمیان و یا از آماس آپاندیس یا روده‏ى كور یا آماس سخت كلیه و یا جز آن آمده است. پزشكان كهن نتوانستند میان آنها تفاوتى بگذارند، [...]
این نوشته قولنج چیست تعریف و تحقیق در این باب برای اولین بار ظاهر می شود در Wpesharat & پرتال جامع علوم صوتی اشارت.
جز امام عصر عجل‌الله‌تعالی فرجه چه کسی از درد دل هر فرد با خبر است؟
 
گاهی اوقات کاری می‌کنی که اشتباه هست و این اشتباه گریبان گیر زندگی‌ات می‌شود. زندگی‌ات را آن‌طوری که نمی‌پسندی برایت رقم می‌زند.
ولی خب، مگر نه اینکه ما باور داریم که خدایی هست. خدایی که بخشنده و مهربان هست و هر روز نام او را با این دو صفت بر زبان جاری می‌کنیم.
می‌شود که چنین خدایی که رحیم و رحمن و غفور است بعد از اینکه تو فهمیده‌ای که کاری را اشتباه انجام داده‌ای  و پ
 
آزاد شو از بند خویش، زنجیر را باور نکن
اکنون زمان زندگیست، تاخیر را باور نکنحرف از هیاهو کم بزن، از آشتی ها دم بزناز دشمنی پرهیز کـن، شمشیر را باور نکـنخود را ضعیف و کم ندان، تنها در این عالم ندانتو شـــاهکـار خلــقتی، تحــــقیر را بــاور نکـــنبر روی بوم زندگی، هر چیز می خواهی بکشزیبا و زشتش پای توست، تقــدیر را باور نکــنتصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستیاز نو دوباره رســم کن، تصویر را باور نکنخالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفریدپر
خودم رو گذاشتم جای خانواده مسافرین هواپیما....
یکبار وقتی خبر سقوط هواپیما رو شنیدم و فهمیدم همه سرنشینانش جان باختند... من مردم... 
بعد چند روز باخبر میشم که عزیزانم اشتباهی مردند! 
اینبار اما بارها از داغ این درد میمیرم و زنده میشم و هیچ چیزی آرومم نمیکنه ... 
فکر کن بخاطر یه اشتباه 
یک اشتباه
پشت این یک اشتباه هزاااااار اشتباه من و شما پنهان شده!
هزااااار اشتباه من و شما پنهان شده!!
با تو بزرگ شدم و با تو خندیدنِ قهقهه‌وار رو یاد گرفتم. من حتی ریسه رفتن با بی‌مزه‌ترین مزه‌پرونی‌هاتم دوست داشتم. حتی وقتی با لهجه‌ی قشنگ شمالیت می‌گفتی ۱۸ سالته، باور می‌کردم. برادرم به سادگیِ من می‌خندید. می‌گفت داره شوخی می‌کنه. اما باور کن من باور می‌کردم که ۱۸ سالته. اما می‌دونی غمگین‌تر از این که خودم حالا ۱۸ رو رد کردم، چیه؟اینه که سخت باور می‌کنم. خب...مثلا وقتی شبکه خبر می‌گه اوضاع درست می‌شه، باور نمی‌کنم. وقتی فلان مسئول
با تو بزرگ شدم و با تو خندیدنِ قهقهه‌وار رو یاد گرفتم. من حتی ریسه رفتن با بی‌مزه‌ترین مزه‌پرونی‌هاتم دوست داشتم. حتی وقتی با لهجه‌ی قشنگ شمالیت می‌گفتی ۱۸ سالته، باور می‌کردم. برادرم به سادگیِ من می‌خندید. می‌گفت داره شوخی می‌کنه. اما باور کن من باور می‌کردم که ۱۸ سالته. اما می‌دونی غمگین‌تر از این که خودم حالا ۱۸ رو رد کردم، چیه؟اینه که سخت باور می‌کنم. خب...مثلا وقتی شبکه خبر می‌گه اوضاع درست می‌شه، باور نمی‌کنم. وقتی فلان مسئول
یکی از اشتباه هایی که بسیاری از دختران و پسران قبل از ازدواج مرتکب می شوند، اصرار به هم شکل شدن است.
آنها فکر می کنند قبل از شروع زندگی باید گربه را دم حجله کشت و برای این کار تلاش می کنند
همسر آینده شان را با دعوا، قهر، خواهشش و هر راه دیگری که می دانند #عوض کرده و شبیه خود کنند.انتخاب صحیح ازدواج
آنها فکر می کنند هم شکل بودن و هم رنگ بودن، تضمینی برای ازدواج موفق است، اما اشتباه می کنند.
اگر شما هم چنین فکری را در سر دارید، نباید فراموش کنید که
توی هر دوره ای شرایط واسه ساختن زندگی خوب تغییر میکنه و دیگه باور های قدیمی جوابگو نیست. زندگی رو اشتباه به خوردمون دادن که باید خودکشی کرد و درس خوند تا شاید بتونیم کار پیدا کنیم! نه درس به تنهایی نه هنر و مهارت به تنهایی هیچکدوم آدم رو سعادتمند نمیکنن. هیچ چیزی افراطیش قشنگ نیست. کاش یاد می‌گرفتیم متعادل زندگی کنیم.
۱_دیشب خوب نخوابیدم الان حالت تهوع دارم و سرگیجه
خدایا کمک کن سر وقت اون داروها نرم
۲_هر بار پست میذارم چند باری نگاه می کنم اشتباه تایپی نداشته باشم
هر باری هم به اشتباه بقیه میخندم سر خودم هم میاد 
مطمئن تا آخر شب سرم میاد 
مرگ بر آمریکا 
۳_از آدمهایی که با  چشم و ابرو تیکه هاشون رو میندازن متنفرم 
- "بهم گفت هر کس تو زندگیش فقط یه بار میتونه بزرگترین اشتباهش رو انجام بده! سعی کن اون اشتباه تو این سِن نباشه!"این بخش از صحبت هاش خیلی درگیرم کردداشتم فکرمیکردم که چطور میشه که آدم میدونه داره اشتباه میکنه اما با علم و یقین بزرگترین اشتباه زندگیش رو مرتکب میشه :||
باور عمومی بر این است که هنگام نشستن روی صندلی باید کمر را کاملاً راست نگه داشت، اما مطالعات اخیر نشان می دهند که این باور کاملاً اشتباه است. برای مدت طولانی این باور عمومی وجود داشت که اگر شخصی کمر خود را در حالت نشسته خم کند، میزان فشاری که به ستون فقرات وارد می شود به این بخش از بدن او آسیب خواهد رساند.
اما فیزیوتراپیست های بیمارستان نورث تیز با انجام مطالعات گسترده به این نتیجه رسیدند نشستن در حالتی که پشت کمی خم باشد برای کسانی که در پایی
واقعیت این است
که اگر در زندگیتان اشتباه نمی کنید مطمئن باشید که جز مردگانید در غیر اینصورت
شما زنده اید و اشتباه هم میکنید مهم اشتباه کردن یا نکردن شما نیست مهم رفتار ما
بعد از یک اشتباه است اول از همه عبرت و درس مربوط به آن اشتباه رو بگیریم و با
خودمان مهربانتر باشیم و خودمان را ببخشیم و در آخر در کمال پر رویی اشتباه را
فراموش کنید گویی که اصلا آن را انجام نداده اید و بدانیم که اشتباهات هیچ چیز از
ارزش هایمان را کم نمی کند و ما همچنان خودمان
ما به اشتباه اینگونه می‌اندیشیم:
- درسم تمام شود راحت شوم- غذایم را بپزم راحت شوم- اتاقم را تمیز کنم راحت شوم- بالاخره رسیدم، راحت شدم- اوه چه پروژه‌ای، تمام شود راحت شوم
تمام شود که چه شود؟مادامی که زنده هستیم و زندگی میکنیم هیچ فعالیتی تمام شدنی نیست بلکه آغاز فعالیتی دیگر است 
پس چه بهتر که در حین انجام دادن هر کاری لذت بردن را فراموش نکنیم نه مانند یک ربات فقط به انجام دادن بپردازیم به تمام شدن و فارغ شدن... لذت باعث قدرتمند شدن میشود و به
هنگامی که شما پی به اشتباه خود بردید. پیشه صحیح و مسئولانه این است که اشتباه خویش را بپذیرید. و در چنین مواقعی پاسخ عواقب کارتان می‌تواند گذرگاه حلی برای برون رفت از این اشتباهات باشد. نوع اشتباه خود را تشخیص دهید و خویش را برای رویارویی با آن حاضر کنید. در این مورد با طرف روبرو خود گفتگو کنید و از اشتباهی که چهره گرفته است، عذر خواهی کنید. سپس موقعیت را ترک کنید تا کمی اوضاع آرام شود.
 
تشخیص اشتباه 
شما باید خودتان را برای گونه ها سرزنش‌ها آ
 
ما برای درد کشیدن آفریده شدیم 
اشتباه کردیم که خیال میکردیم روزی تو ایوون خونه‌ای گرم میشینیم و به روزهای سخت گذشتمون فکر میکنیم و با خودمون میگیم که ارزشش رو داشت
اشتباه میکردیم که فکر میکردیم روزی کسی که عشق رو برای ما معنی کرده رو در آغوش میگیریم و یادمون میره تنهایی چقدر سخت و جانکاه بود ، یادمون میره چقدر مردیم تا یه بار زنده شیم
اشتباه میکردیم که تو رویا میدیدیم که دلمون گرم شده ، پشتمون گرم شده ، خیالمون گرمه 
بهار اشتباه بود ، سال
باور کنم؟
که این تویی؟
که این کبوتر راه بازگشت را بلد بود و بر نمی گشت؟
کم کم باور کرده بودم که از تو برای من نامی مانده؛
و در جایی، برای زنی، مادری، آرزومندی،
یا برای شهری... شهید گمنامی!
باور نمی کنم..
تو باور می کنی؟
که این منم، این چنین آرام؟
منتظری که ساعتی از نبودنت را تاب نمی آورد.
زبانم گلایه دارد اما تو باز آرام چشم هایم را گوش کن
رواق منظر چشم من آشیانه توست،
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
از دیشب دارم توی سرم کلی دروغ میبافم...
که توی یه شرایط مناسب به آجی بگم تموم شدن رابطه‌ای رو که از اول اشتباه بود و شایدم اشتباه کردم که بهش گفتم جریان رو ولی میدونم چیزی که الان درسته اینه که بهش بگم تموم شد و دیگه نگران نباشه
چاره ای نیست باید دروغ بگم غرورم اجازه نمیده که برم بهش بگم بهم گفت تو زشتی و من اصلا ظاهر تو رو قبول نکردم. وای چقدر احمقم من که باور کردم دروغاشو! چقدر ساده‌م! و چقدر ساده‌ترم که باور کردم آدمی که روز اول به من گفت من هر
خدایا خدایا پس تو کجایی ؟من کجای کار اشتباه کردم که دستانت را از من دریغ کردی ؟خدایا من کجای کار اشتباه کردم که دیگر تو را در قلبم احساس نمیکنم ؟خدایا من کجای کار اشتباه کردم که دیگر "الا بذکر الله تطمئن القلوب" هم به دلم آرامش نمی دهد؟خدایا من کجای کار اشتباه کردم که مسحق چنین مجازاتی شدم؟هر چه بیشتر نشانی تو را می جویم کمتر به مقصد می رسم و گم می شومدر خلوت من هیچ کس نیست .........خدایا آرام کن این دریای طوفانی دلم راقایقم دارد غرق می شود ،آخر تح
۱۰ اشتباه وحشتناک در اسباب کشی در این مقاله ۱۰ اشتباه وحشتناک در اسباب کشی مورد بررسی قرار می گیرد ، برای آشنایی بیشتر توصیه می کنیم تا پایان این بحث را دنبال کنید. اسباب کشی می تواند یکی از استرس زا ترین وقایع زندگی باشد که ما تجربه می کنیم. بسیاری از اشتباهاتی که […] ۱۰ اشتباه وحشتناک در اسباب کشی
منبع : سپند بار
فن بیان و صحبت کردنشان برایم دوست داشتنی هست،از علما و سخنرانان هستند.
روز ابعین گفتند:
وقتی ته دلت میگی ایکاش پیاده روی اربعین هم رزق من می شد...یا میگی امسال دوست دارم بروم پیاده روی..یا وقتی 
تصاویر را از طریق تلویزیون یا صفحه های مجازی میبینی و اشکت درمیاد که ایکاش رزق من هم میشد...
دیگه نگو جاماندم.
جامانده به کسی میگن که اصلا دلش با کاروان نیست و تو دنیای خودش زندگی میکنه.جامانده کسی هست که یک لحظه هم
 هوای این راه به سرش نمیزند.
وقتی میگن ا
لطفا اشتباه نخوانید!
می نویسم تنگ بخوانید تنگمی نویسم کشتی بخوانید کشتیحتی می گویم کشتی بزرگی در دریا نمایش دادندولی دریا اسم سالن بود، پس بخوانید کشتی
می نویسم غیبت بخوانید زندان بخوانید سیاهی بخوانید نفرین هیچ شباهتی نیست؛این تاریکی یک موضوع کاملا روشن است ولی باز اشتباه می خوانیم و می گوییم غیبت؛ یعنی میشود همین طور ادامه داد، یعنی شلوغش نکن اینجوریاهم نیست
عجیب است این اشتباه خواندنلطفا غیبت را اشتباه نخوانید!
 مثلِ کویر که‌آب را باور نمی‌کند
من مدتی‌ست خواب را باور نمی‌کنم
موهات را در مقنعه هم گیس کن که من
این پوششِ حجاب را باور نمی‌کنم
اَعمال تو اگر تماماً هم کلیشه‌ای ست
مِن بعد کارِ ناب را باور نمی‌کنم
مجبور یعنی؛ مرده ،ولی درخصوصِ تو
من حقِ انتخاب را باور نمی کنم
از شعرها نپرس، نمی‌پرسم از خودم
حتی همین جواب را باور نمی‌کنم
در سینه بی‌حساب به خودم مشت می‌زنم
از علم‌ها حساب را باور نمی‌کنم
آیا گناهکار خودمم توی انزوا ؟
آری خودم ثواب را
بهم گفت دلم برایت تنگ شده بود. برایش لبخند زدم. گفت چی شده؟ برایش خندیدم. گفت چرا می‌خندی؟ گفتم ها؟ خودم را برای کی به نفهمی می‌زنم؟ برای او؟ می‌داند آنقدر‌ها نفهم نیستم. برای خودم؟ می‌دانم اصلا نفهم نیستم. گفتم هیچ باور نمی‌کنم دلت برایم تنگ شده باشد. اخم کرد. گره‌خورده و در ذوق خورده و جاخورده. چرا؟ مگر چی شده؟ باور نمی‌کنم. گفتم چون ندیدم دلت تنگ شده باشد. گفتم دلت تنگ شده بود وقت می‌‌کردی پیام بدهی، زنگ بزنی، من را ببینی. گفت اما من دلم
نه تا وقتی که با چشمای خودت ندیدی...
نه تا وقتایی که با دستای خودت حقیقت رو لمس نکردی...
هیچوقت باورش نکن..
حتی اگه از مورد اطمینان ترین فرد زندگیت شنیدی...
چون اون آدم هم بالاخره حق ی دونه اشتباه رو توی زندگیش داره...

پی نوشت:
شاید خنده دار باشه
ولی بعضی وقتا به این فکر میکنم که چقدر خر بودم که انقدر ساده همه چیو باور کردم...
نوتیف Web MD برام اومده بود و فاصله ی بین دو کلاس رو با خوندنش سپری کردم. 
مطلبش جالب بود و کوتاه. نوشته بود تخمک میگرده از بین اون همه اسپرم، بهترین رو از لحاظ محتوای ژنومی برمیداره، صرفا اتفاق و احتمال نیست، تخمک هوشمندانه عمل میکنه...
خلاصه ی مقاله این بود. 
همین جور که داشتم درمورد این سلکتیو عمل کردن یه سلول فکر میکردم، پروفایل نرگس رو دیدم. دختری که در آستانه ی طلاقه. آستانه که چه عرض کنم کار تمومه. انتخاب اشتباه، کارهای اشتباه، بچه دار شدن
روزی یک معلم در کلاس ریاضی شروع به نوشتن بر روی تخته‌سیاه کرد:
9 × 1 = 79 × 2 = 189 × 3 = 279 × 4 = 369 × 5 = 459 × 6 = 54
وقتی کارش تمام شد به دانش‌آموزان نگاه کرد، آن‌ها دیگر نتوانستند جلوی خود را بگیرند و شروع به خنده کردند.
وقتی او پرسید چرا می‌خندید،یکی از دانش‌آموزان اشاره کرد که معادله اولی اشتباه است.
معلم پاسخ داد: "من معادله اول را عمدا اشتباه نوشتم، تا درسی بسیار مهم به شما دهم... دنیا با شما همین‌گونه رفتار خواهد کرد."
همان‌طور که می‌بینید من 5 معادل
تا مدت‌ها پیش اعتقاد محکمی داشتم که اگر آدمیزاد قدم در مسیری بگذارد و بعد از گذشت مدتی متوجه شود که به اشتباه مسیرش را انتخاب کرده، هر جایی که هست باید کفش آهنین به پا کند و از مسیر رفته، بازگردد. این روزها این باور هم مثل تمامی اعتقادات و باورهای دیگر در معرض آزمون الهی قرار گرفته است. انتخاب مسیر، طی‌کردن بخش بزرگی از آن و بعد، درک این‌که کلیت این انتخاب و تمامی این مسیر نتیجه‌ی یک اشتباه بوده و حالا این پرسش را سر راهت را قرار می‌دهد که:
نشستم تو کتابخونه ی دانشگاه و دارم به این روزا فکر میکنم
کاری ندارم ولی دلم نمیخواد برم خونه مریم
باور این که اشتباه کردی سخت تر از چیزیه که فکرشو میکردم
دلم میخواد برم تو چونان دراز بکشم...اما نمیشه اینجا نمیشه دلم میخواد برم تو محوطه قدم بزنم...اما از شلوغی بدم میاد
شارژم موبایلم داره تموم میشه...
کاش میشد برم یه جا کسی کاری به کارم نداشته باشه
باور چیست ،چگونه شکل میگیرد و چگونه آن را تغییر دهیم ؟
باور چیست ؟
✅ باور فکر یا رفتاری است که در اثر تکرار،انسان به درستی آن اعتقاد داشته و به عنوان یک حق مسلم پذیرفته است.
یک تعریف دیگر:
عمیق ترین رفتارها در سطح ناخودآگاه انسان.
اگر فکر میکنید که برای موفق شدن باید سخت کار کنید
به این معنی است که شما باور داریدکه کارهای سخت منجربه موفقیت میشود و بالعکس.
اگر فکر میکنید هوای تهران آلودست قطعا برای شما همینطور خواهد بود .
پس باور یعنی اینکه به
توجه توجه:سوالی که درباره ی زنبور ملکه بود جزء امار حساب نمیشه!
.
.
پاسخ ها:
سوال اول:  زگ تون/استودیو زگ
سوال دوم: زنده شدن زنش
سوال سوم:2020
سوال چهارم: 4 تا (ویز،نورا،پلگ،تیکی)
...
خلاصه:
قهرمانان(تمام سوال ها)                         سعود یافتگان(با یک پاسخ اشتباه)                              حذف شدگان(ممکن است برگردند)
       حامد و شاه                                           *** /سوفیا/امیررضا/سالم/لایلا                                        فاخر/رینانورا/sogand/ ...
قبل تر ها یعنی یک چیزی حدود دوسال پیش اینستاگرام تریبون ازاد من بود و من همه نظرات و عقیده هایم را در آن مکتبوب میکردم  احساس میکردم کسی باید آنها را بخواند و من باید با کسی آنها را به اشتراک بگذارم اما بعد از چند بار بحث و جدل و حتی دعوا! بخاطر برداشت اشتباه یا حتی انتخاب ها و عقاید شخصی ام دیگر نتوانستم به اینستاگرام و آدمهای داخلش اعتماد کنم دیگر از نوشتن ترسیدم و نهایت کاری که انجام دادم این بود که از در و دیوار عکس گذاشتم و زیرش شعر ها و تی
غرورش، عاشقم کرد
همان روزی که قهوه می خورد،
و من را که کنار میزش ایستاده بودم،
با گارسون اشتباه گرفت!
آری!
مغرور بود اما ،
زیبایی اش بر غرورش
چیره بود.
حال او را کنارم دارم.
فروتنی اش متعجبم میکند!!
از او پرسیدم:
غرورت کجا و خاکساری ات چرا؟!
چه زیبا گفت برایم:
<در این دنیای گرگ ها،اگر مغرور نباشی،تو را با بره ی خود،اشتباه گیرند،>
ادامه ی حرفش متعجب ترم کرد؛
<همان طور که من تو را با گارسون اشتباه گرفتم،مغرور باش.>
فقط میخوام بگم که امیدوارم به آینده. واقعا به آینده امیدوارم. نه اینکه امید داشته باشم فقط، نه. باور قلبی دارم. به اینکه سرانجام خونه‌ی گرمی خواهم داشت. به اینکه دوست‌ها و جمع قشنگ خودم رو خواهم داشت. به به ثمر رسیدن رویاها و آرزوهای شخصی باور قلبی دارم.  باور قلبی.
..."به یاد می آورم زمانی را که برایت ارزشمند بودم،نه اشتباه میکنم!مگر اصلا روزی برایت ارزش داشته ام؟به خاطر دارم لحظاتی که مرا میخواستی،نه اشتباه میکنم!مگر اصلا لحظه ای خواهان من بوده ای؟در خاطرات عاشقانه ای که باهم داشته ایم میپویم،نه اشتباه میکنم!مگر خاطره ی عاشقانه ای باهم داشته ایم؟"...
از ربکا میپرسم و میخواهم برایم بگوید دلیل این وصف های اشتباه چیست،ربکا لبخند میزند و آرام میگوید چه قدر بی رحمانه.
+چه قدر بی رحمانه؟همین؟دیوانه شدن آن ه
آیین تجلیل از حافظان فارغ‌التحصیل مؤسسه  آموزش حفظ «ابوایوب انصاری» در شهر «مدان» بلغارستان به همت انجمن جهانی قرآن و سنت برگزار شد.
به گزارش شریعت نیوز  شیخ خالد عبدالکافی، معاون دبیرکل انجمن جهانی قرآن و سنت در امور آموزشی و علمی، گفت: این مراسم در راستای رهنمودهای شیخ محمد بن عبدالکریم العیسی، دبیرکل اتحادیه جهان اسلام و با هدف تجلیل از فارغ‌التحصیلان حافظ قرآن کریم مؤسسه «ابوایوب انصاری» شهر مدان بلغارستان برگزار شد.مصطفی حجمی، م
موفقیت یک نگرش است، یک باور است، یک عادت است.
موفقیت ارزانی کسانی است که آن را می خواهند و باور  دارند که می توانند به آن برسند. موفقیت ارزانی آنهایی است که میل به عمل دارند. موفقیت بری از رمز و راز است.بسیاری از کسانی که به موفقیت دست یافتند، سالها با شور و اشتیاق زحمت کشیده اند. آنها عاشق کارشان بوده اند.موفقیت استفاده آگاهانه از اصول ویژه است. آن را نمی توان به سرنوشت و تقدیر نسبت داد تنها موضوع بر سر باور داشتن است.اینکه خود را باور کنید و م
تا سال 1954 باور تمام دنیا بر این بود که یک انسان نمی تواند یک مایل را زیر ۴ دقیقه بدود. آنها باور داشتند که انسان محدودیت های فیزیکی دارد که هیچگاه نخواهد توانست یک مایل را زیر چهار دقیقه بدود! تا اینکه سر و کله راجر بنستر پیدا شد و در یک مسابقه یک مایل را در کمتر از ۴ دقیقه دوید.از آن به بعد در یکسال حدود بیست هزارنفر این رکورد را زدند و کم کم این کار به سطح دبیرستانها کشیده شد! چه چیزی فرق کرد؟ درعرض یکسال؟
هیچ چیز فقط یک کلمه:باور
گفت :فقط بهم بگو که دیدی.
گفت:دیدم.
آروم شد و همه راه تا خونه رو از پاییز قشنگ و هوای سرد و آسمون ابری و نم بارون و درختای رنگی حرف زد و خوشحال بود که باورش داشت.
حالش خوبترین حال دنیا بود و از ته دل فریاد کشید: خدایا شکرت.
 
#داستانک
#باور
#خدابامنه
#آنی
مرگِ دل باور شد آنگاه که دید پایت را جدادید دستت را جدابا نگینی که عقیقعاشقی میکرد در آنمرگِ دل باور شد آنگاه کهقلب تو سوخت در آن آتشِ عشقبازیِ توکه سفید پوشیدند جان به کَفانِ  رَهِ عشقکه تو اما کردی دوده به تنمرگِ دل باور شد آنگاه کهتو سیه پوش شدی ما سیه پوش شدیماما لاله ای می‌زند جوانه ،از میان خاکستر قلب توکه بیان میدارد؛ انتقامت را خواهیم گرفت...#دلساخته_های_آنی
وقتی که راه نمی روی زمین هم نمی خوری. این "زمین نخوردن" محصول سکون است نه مهارت.
 
وقتی تصمیم نمی گیری وکاری نمی کنی،مسلما اشتباه هم نمی کنی؛ این "اشتباه نکردن" محصول انفعال است نه انتخاب.
 
خوب بودن به این معنی نیست که درهای تجربه را برخود ببندی و فقط پرهیز کنی؛ خوب بودن در انتخاب های صحیح ماست که معنا پیدا کرده و شکل می گیرد.
 
اشتباه کنید اما آن را مجددا تکرار نکنید!!
 
املای ننوشته غلط هم ندارد...
آدم باید چقدر قوی باشه که جا نزنه ؟ اینو از خودم پرسیدم وقتی تو راه برگشت به خونه بودم. آدم باید چقدر قوی باشه و چقدر کلمه داشته باشه که برای خودش از امید بگه ؟ بگه که زندگی سیاه نیست درحالی که وسط تاریکی وایستاده! یجوریم که انگار رو لبه‌ی دره موندم و تکون که بخورم مقصدم مرگه . ولی نمیتونم از کنار پرتگاه بیام کنار. اونجا موندم و به خودم میگم که زندگی سیاه نیست ، آدما سیاه نیستن، قلبت سیاه نیست . بعد میخوام که این حرف‌ها رو باور کنم . باورم میکنم .
بسم الله الرحمن الرحیم
بیاید باور کنیم ما همه بچه های حسینیم...
به خودش قسم ما همه بچه های حسینیم
اگر باجون و دل باور کنیم بچه های حسینیم نگاهمون به این زندگی فرق میکنه
دیگه نمیتونیم هرکاری بکنیم...
دیگه نمیتونیم برای خودمون باشیم
اگرم بچه های ناخلفی باشیم پدر هیج وقت بچه شو رها نمیکنه
.
.
.
من دختر حسینم
حسین رهام نمیکنه
یا حسین علیه السلام
 
 
باور نکن!
 
پیش از هر چیز درود بر شما بزرگان! 
صادقانه بگویم، ماه ها پیش غزلی خواندم از شاعری فرهیخته که نامش را نمی دانم و پایان هر غزل به عبارت ( باور نکن ) ختم می شد. این اولین غزل من است که از این شعر الهام گرفته شده و تکرار ( باور نکن ) نخست از ذهن من تراوش نشده. از همه ی شما سپاس گزارم برای وقتی که به خواندن غزل من اختصاص می دهید. مرا از نقد و نظرهای زیبای خود بهره مند کنید:
 
 من غزل هایم همه حرف دل است!           حرف رمال و چنین ادعیه را باور نکن
اشتباه و خطا بخش بلامنازعه ی زندگی هستند .
نمیشه بدون خطا و اشتباه رشد کرد و به واقعیت زندگی نزدیک شد .
حذف هر انچه که روند طبیعی زندگیه باعث میشه ما درجا بزنیم مثل دروع ناخواسته؛ خطا و اشتباهات و ...
آدمی که هرگز اشتباه نکنه یعنی هیچوقت هیچ کاری نکرده !
آدمی که هرگز خواسته و ناخواسته دروغ نگفته یعنی وجود خارجی نداره یا خیلی زود از زندگی حذف شده !
روح وحشی
+وجدان کمک میکنه به سلامت از خطا و اشتباه بسوی واقعیت عبور کنی .
وجدان کمک میکنه از دروغ عمدی
بعد از این همه وقت که باورت داشتم و تو نه به باور من، که به باور همه آن آدم ها خیانت کردی، رنگ دنیا برای همه آن آدم ها عوض شد...
دو سال و سه ماه و ده روز از آن روزها گذشته و تو هنوزبصورت خاموش باورهای ما را نابود می کنی... خسته نشدی از این همه دروغ... دغل... نفاق... ریا...
+مواظب اعتمادی که آدم ها به شما می کنند باشید، اعتماد المثنی ندارد!
 
باور نکن!
 
پیش از هر چیز درود بر شما بزرگان! 
صادقانه بگویم، ماه ها پیش غزلی خواندم از شاعری فرهیخته که نامش را نمی دانم و پایان هر غزل به عبارت ( باور نکن ) ختم می شد. این اولین غزل من است که از این شعر الهام گرفته شده و تکرار ( باور نکن ) نخست از ذهن من تراوش نشده. از همه ی شما سپاس گزارم برای وقتی که به خواندن غزل من اختصاص می دهید. مرا از نقد و نظرهای زیبای خود بهره مند کنید:
 
 من غزل هایم همه حرف دل است!           حرف رمال و چنین ادعیه را باور نکن 
حاج قاسم شبا نمیخوابید که ما راحت بخوابیم.
اونوقت یه سری دیگه بااشتباه های انسانیشون جون ۱۷۹ نفر رو میگیرن که ۱۴۴ تا اونا ایرانی بودن. 
انتقام گرفتیم، سخت، کوبنده، قاطع... از خودمون انتقام سختی گرفتیم.
+ من نمیتونم باور کنم که پایگاه آمریکایی رو زده باشن و اونا پیرهن عثمان رو بالا نبرده باشند...
ایرانم متاسفم برای تمامی مسئولین نالایقی که تو جای اشتباه قرار دارند.
القصه....
ناراحتم.... ناراحت؛ میفهمین آقایون؟؟؟!
حقیقت پاک درونتون رو به آرایشِ دروغ و نظاهر، نیالایید!
بذارین آدما خودتونو دوست داشته باشن... نه اون چیزی که شما سعی دارین بسازین
یا خودتونو تغییر بدین، یا چیزی که هستین رو قبول و باور کنین...
نذارین یه طوری بشه که یهو یه جای زندگی بزنین رو ترمز و به آینه نگاه کنین و ببینین کلا مسیرو اشتباه اومدین... و جایی که توش هستین نه جای شماس ، نه متعلق به شما...!
حواستون به خودتون باشه...
گم نکنین خودتونو...
حیفه...! :)
سر به بالینت گذارم، شکو ه را سر می کنی،
می پذیرم شکوه هایت، شکوه از سر می کنی.
گر امیدم ناامید از راه باور می رود،
می کنم باور، مرا یک روز باور میکنی.
دیگران در فکر جا و ما و تو در فکر جان،
چارة دیگر نداری، کار دیگر میکنی.
از الم قلبم قلم کردی، کرم کردی ولی
 از الم نیش قلم در خون من تر میکنی.
شور این شرمندگی نزد بشر افتاده است،
هر زمان از شور دل سودای محشر میکنی،
صد بلا و صد جفا را دیده از جور فلک،
من چه سازم، از فلک هم جور بدتر میکنی
چند روز قبل جآن ترین اتند اطفال دنیا کرنومتری که باهاش درس میخونم و انداخته بودم گردنم رو از زیر مقنعه دید و پرسید درس میخونی?گفتم آره...گفت برای رزیدنتی?گفتم اگه خدا بخواد آره...
امروز با کلی ترس و لرز رفتم سمتش و گفتم میشه چهارشنبه و پنج شنبه بهم مرخصی بدین?گفت میخوای درس بخونی?گفتم آره،گفت این هفته کلا آف باش!!!
گویا دو سال قبل هم دونفر از بچه های استریت اون سال رو که اطفال آخرین بخششون بوده تماما آف کرده و گفته این سه ماه رو به جای بخش اومدن در
باور می‌کنم که مرا از یاد برده باشی شاید هم هیچ‌گاه مرا در خاطر نداشته‌ای که از خاطر ببری 
یا شاید هرگز مرا نشناختی و ندیدی که در خاطرت وارد شوم...
باور می‌کنم که عطر هیچ نرگسی مرا به خاطرت نخواهد آورد؛ چون تو هیچ کدام از نرگس‌هایی که در گلدان روی میزم گذاشتم را به من هدیه نداده بودی...
باور می‌کنم وقتی باران اردیبهشت ماه از کوچه ها دلبری می‌کند دلت برای قدم زدن زیر باران و گرفتن دست‌های من تنگ نشود. چون هیچ‌گاه دست در دست من زیر باران قدم ن
این روزها اولین کلمه‌ای که به ذهنم میرسد خستگی است...
خستگی، خستگی، خستگی...
گاهی چنان زندگی می‌پیچاندت که بعضی حرف‌ها برایت خنده‌دار می‌شود!
کلماتی مثل خستگی ناپذیر!
حرف بزنی اشتباه است، کاری کنی اشتباه است، در بروی اشتباه است!
باید بمانی و بار را به دوش بکشی و سکوت کنی... و جز این هر چیزی اشتباه است!
زندگی بقیه را می‌بینی، حرف‌های بقیه، دلخوشی‌های بقیه حسرت بخوری هم اشتباه است!
می‌دانم... قرآن باز کنم یا داستان یونس در دل ماهی می‌آید...
یا
میگوید بی تو میمیرم.هیچ کس باور نمی‌کند.ولی او میمیرد.خودکشی میکند و خودش را نشان میدهد و خلاص میشود.و ب بقیه گزینه های روی میز توجه ندارد.یکی از گزینه های مهم این است که بماند و بسوزد بسازدوبا  بازی روزگار پیش برود.اما نباید آن آدم سابق باشد.نباید ضعف نشان دهد بایدقوی شود.بماند ببیند آنهایی را که ترکش کردن زیر دستش شده انداز او پایین ترن.و ذلیل شده اند.باید نشان دهد در باره او اشتباه کرده اند..ولی مرگ فقط مردن جسم نیست!روزی دختری پسری را ترک ک
چند روز پیش وبلاگ رو باز کردم ، و عنوان پست قبلی رو ، که "شُکر" بود ، به اشتباه "شِکَر" خوندم.و این اشتباه چقدر به کامم شیرین اومد.
آخه همون امتحانی که ازش می ترسیدم و نسبت بهش نا امید بودم رو خوشبختانه با موفقیت پشت سر گذاشتم و مرحله ی اولش رو قبول شدم.
دارم فکر میکنم یه آدم چقدر توان اشتباه کردن داره؟
این حجم از توانایی تو اشتباه کردن و به اشتباه انداختن واقعا عجیب میشه گاهی.
دارم فکر میکنم خدا چطوری همه ی اینا رو میبینه و باز تحملم میکنه، اگر صداش کنم باز بهم گوش میده، وقتی فرصت ها رو به بدترین شکل نابود میکنم اگر پشیمونیم رو ببینه بازم بهم فرصت میده، چطوری ازم خسته و ناامید نمیشه وقتی حتی خودمم از دست خودم خسته م.
همین_
می‌خواستم طبق پستِ قبل بیشتر اینجا چیزی ننویسم، و بعد از این هم احتمالا نخواهم نوشت. اما امشب که چشم‌های مبهوتِ اشک‌بارمان، کم‌کم این فاجعه محال را باور می‌کند، بگذارید دانه‌ای در قلب‌هایِ همگی شما بنهم، دانه‌ای که خبر می‌دهد این ریشه‌ها قلب خون‌خوار دژخیم را خواهد شکافت. دیر، اما حتمی. تا آن روز، باید با تمام قوا به قدرت قلب‌ها و دست‌ها و چهره‌هامان بیفزاییم، ساکت بمانیم و نگذاریم دسیسه‌های پیرمردهای کثیف، از زیستن بازمان بدارد
نمیدونم دارم چیکار میکنم 
این رابطه لحظه های خیلی خوب زیادی داشت قبول باید حرمت خاطره ها رو نگه داشت اما منم یه آشغال نیستم‌که اجازه بدم هر موقع باهام کاری نداشتن پرتم کنن یه گوشه،
این جریان کنکور هرچقدر هم که دهنمو سرویس کرد اما واقعا خیلی چیزارو روشن کرد. اینکه بفهمی نبودنت اصلا مهم نیست و برات جایگزین پیدا می کنن و فلان دردناکه اما حداقل به آدم میفهمونه که رو یک سری اشتباه سرمایه گذاری نکنه و این اون چیزیه که میندازتت جلو:')
یا ستار العیوب
دارم فکر میکنم یه آدم چقدر توان اشتباه کردن داره؟
این حجم از توانایی تو اشتباه کردن و به اشتباه انداختن واقعا عجیب میشه گاهی.
دارم فکر میکنم خدا چطوری همه ی اینا رو میبینه و باز تحملم میکنه، اگر صداش کنم باز بهم گوش میده، وقتی فرصت ها رو به بدترین شکل نابود میکنم اگر پشیمونیم رو ببینه بازم بهم فرصت میده، چطوری ازم خسته و ناامید نمیشه وقتی حتی خودمم از دست خودم خسته م.
همین_
دریچه ای به مبحث بخش ششم در کتاب (ثروت شو)
۱) چگونه می توانیم باور کنیم که سالی خارق العاده در پیش داریم.
۲) راهکارهایی برای درآمد ماوراء طبیعه.
در این بخش در مورد باور داشتن به سالی خارق العاده صحبت می کنم .
من از شما می پرسم که شما زندگیتان را کجا بنا کرده اید؟ 
انتظار چه خبری را دارید ؟ به چه باور دارید؟
در مورد جواب این سوالات در کتابم به صورت راحت و آسان و کاربردی توضیج دادم  و راهکارهایی را ارائه کردم که بد نیست ، کتاب (ثروت شو) را بخوانید ت
 
و ما را از سانسور خلاصى نیست.
زیرا نمى توان کامل گفت و ناقص است. و از نقص، قضاوت هاى اشتباه خیزد. و آنگاه ترس که خود از نداشتن ایمان به خود است، مستولى گردد و دست بلرزد و ما هیچ نگوییم و نکنیم و در خود خفه شویم تا بمیریم. که اشتباهى ست بزرگ. و ناکامى در مقصد خود نشان از مسیرى اشتباه دارد.
 
 
 
خیلیم عذاب وجدان بابت اشتباهات خوب نیست!
اینکه بذاری هی بهت یاداوری کنن اشتباه کردی!
و باز هی خودت به خودت بگی...
مگه قراره هیچ وقت اشتباه نکنیم؟؟
تازه بهتره بعدشم یکم با ادمایی بپرین که همون اشتباهو دارن
فقط نباید تکرار بشه همین
اگر شما فکر می کنید که جزو افراد باهوش هسیتید بگویید اشبتاه در کجاست؟
۱۲۳۴۵۶۷۸۱۲۳۴۵۶۷۸
...............
....................یعنی الان شما روی این موضوع تمرکز کردید !؟من نگفتم که اشبتاه در اعداد است !!!
کلمه هستید ''هسیتید'' و کلمه اشتباه ''اشبتاه'' نوشته شده بود!!
پس بهتر نیست برگردیم از اول راهمنایی بخونیم؟؟؟؟!!!
حتی کمله راهنمایی رو هم اشتباه خوندی !!
پس بهتره برگردیم اول دبستان چون کلمه ''کمله'' رو هم اشتباه خوندی !!
پس برگردیم از مهد کودک بخونیم !!........
.........حتی کل
با همه همه همه همه همه همه همه همه همه وجودم باور دارم که فقط زمانی میشه آرامش داشت و با آرامش پیشرفت کرد که باور کنی که فقط خودت دلت برای خودت میسوزه و به خودت اهمیت میدی. هیچوخت نباید از هیچ کس هیج انتظاری داشت. اگر داشته باشی باختی همه چیز رو.
اجاره ماشین در ایران از اجاره ماشین عروس آغاز شده است. از دیرباز تا به امروز بسیاری از زوج ها تمایل داشتن، بهترین شب زندگی خود را به صورت رویایی و فراموش نشدنی رقم بزنند. به همین دلیل در برگزاری مراسم خود به دنبال بهترین چیزها هستند. در این مورد از ماشین عروس لوکس و گران قیمت یا خاص نمیتوان صرف نظر نمود.  اما همانطور که می دانید افزایش قیمت ها باعث شده است بسیاری از زوج ها از این کار صرف نظر کنند و به یک ماشین معمولی یا به امانت گرفتن اتومبیل از
میدونی! چیزی که اذیتم میکنه اینه که آدمای رفته ی زندگیم، قبل از اینکه رفتنشون رو ببینم یا باور کنم، رفته بودن. رفته بودن و من باور نداشتم که رفتن. راستش دیگه موندن بقیه رو هم باور ندارم. کاش اگه قراره برن، قشنگ برن. با خداحافظی برن. برای همیشه برن. حالا بیشتر به عباس معروفی حسودیم میشه واسه اون لحظه ش که نوشت: 
لعنت به رفتنت
 که قشنگ میروی.

+ این پست رو دو سال پیش نوشتم. دو خط آخرش. آه! 
نامردی یعنی اینقدر قشنگ بازی بخورم و اینقدر قشنگ تر خانواده رو علیه من بسیج کنی:)من که شرایطم به اندازه کافی خوب نیست فقط اینکه بگه آخر راه من به تباهی میرسه و میزاره که برم و خومم بفهمم رو نمی تونم باور کنم ، من که میرسم به انتهای این مسیر اما اینکه منتظری با ندامت برگردم بگم من اشتباه کردم رو نمی تونم قبول کنم ، منتظری زمین بخورم که منتت گوش فلک رو پر کنه؟؟اگه آره که هنوزم منو نشناختی اما بدون کاری که با من کردی رو فراموش نمی کنم ،هیچوقت...
گروهی معتقد هستند که واقعیت چیزیست که شما  آن را باور دارید، درواقع واقعیت همان باور شماست.
اساسا باور از تکرار خیلی خیلی زیاد یک فکر نشات میگیرد و این باور به شکل ابتدا خودآگاه و سپس نیمه ناخودآگاه و درنهایت به صورت ناخودآگاه در رفتار ها و بعضاً در تفکرات مان تاثیر گذاشته و واقعیت های ما را ایجاد میکند. 
برای مثال: فرض کنید که پیش شخصی می‌روید و می‌گوید:(( پولدار ها همه آدم های غیر معنوی هستند.)) 
این جمله باور اوست و به واقعیت زندگی او نیز تب
اومده طلاق بگیره .
+ بهش میگم چند تا بچه داری ؟ - میگه یه پسر یه دختر 
+ میگم ! ببین میدونی بچه ی طلاق شدن چیزه خوبی نیس کلا 
- میگه اون از مامانش اینم از بچه هایش دیگه برام مهم نیس . 
+ میگم نگو ببین این بچه ان اذیت نکن ، اشتباه های خودتون رو فدای بچه هاتون نکنید . 
- میگه من خسته شدم و دیگه حوصله این زن رو ندارم . 
+ میگم ببین تو ازش دو تا بچه داری و اون مادر دو تا بچس .
حرفم رو بردم سمت چرا ،  + چی شده چرا میخوای طلاق میخوای بگیری ؟ 
- خیانت  :( 
+ میگم که ب
من خوبم..باور کن:)
فقط سرجلسه امتحان یه لحظه مکث کردم
تا اسمم یادم بیاد...اسمم چی بود؟!! یادمه تو خوب بلد بودی صداش کنی..
من خوبم...باور کن...
وقت برگشتن همون راهی که ما دوتایی با هم رفتیمو
یک نفره برمیگشتم
دقیقا همون راهو
همون کوچه ها رو
تو نبودی، من حتی همون شعری که برات خوندمو زمزمه کردم
سردرد داشتم یکم ولی
من خوبم...باور کن...
از فروشگاه رد شدم
اون خانومه دید، تنها بودنمم دید
انگار سرشو انداخت پایین تا بیشتر ناراحت نشم
ولی من ناراحت نبودم
من خوبم..
 
محو جمال یارم ومحتاج یک نگاهجز عشق وی به دلم نیست هیچگاهترسم عنایتی نکند از کرم به منبر من که بنده ام به درش صبح وشامگاهیا از دمش بمیرم ویا زنده از می اشوآنگه به ره درآیم از این در به خانقاهکردم خطا وجرم فزون وامید هستیکجا ببخشدم زکرم زین همه گناهلعل لبش که دید ونشد مست جام وییعنی که ناظمی نکند هیچ اشتباه
ایران 3 روزه عذر خواهی کرداما مالزی 2ماه و روسیه 10 سال بعد خبر دادند!!
در تصویر بالا، سه مورد مشابه با حادثه هواپیما اکراین در ایران مورد بررسی قرار گرفته است؛ تا متوجه شویم چقدر زمان نیاز بوده است تا مسئولین کشورها مسئولیت سوانح مشابه را بپذیرند؟
مردانگی یعنی اینکه وقتی مسئولیت سنگین انتقام سخت از آمریکا را بر عهده داری و همزمان و علی رغم هشدار برای لغو پروازها، کسی دیگر مرتکب اشتباه می‌شود، صادقانه در برابر دوربین بایستی، از آبرویت بگذری
چن وقت پیشا برای اردوی دختران آسمان باید  با مادر تماس می گرفتیم. و وسایل اردو و شرایط اردو را براشون می گفتیم زنگ زدم به یکی از مادر  سلام علیک کردم  گفتم شما خانم باقری هستید گفت بله ..باهاش حرف زدم کلی  و شرایطا گفتم  فرداش خانم جعفریان گفت چرا با یه مادرا تماس نگرفتی .. گفتم چرا تماس گرفتم .... یه بار دیگه می خواستیم بیرون بریم زنگ زدم به همون شماره.. گفت ببخشید اشتباه تماس گرفتید  قبلا هم اشتباه تماس گرفته بودید(خوب خانم حسابی چرا اون سری نگ
همه ی ما گرفتار توهین ها و چرند گویی های دیگران شده ایم، ادم هایی که زندگی خودشان ویرانه ای بیش نیست ولی در مقام قضاوت، هر حرفی که دلشان می خواهد میزنند.
1- بی عقل نباش
در برخورد با چنین مسائل روزمره ای، یعنی توهین ها یا اظهار نظر های نادرست دیگران که باعث رنجش ما می شود مهم ترین کار این است که آرامش مان را حفظ کنیم، در صورتی که گرفتار اضطراب و رنجش شویم، عقل مان از کار خواهد افتاد و واکنش های نادرستی نشان خواهیم داد.
 
2- از حرف هایشان نرنج
قدم دو
دانلود آهنگ دل خوش باور شهره ویکی صدا
دانلود اهنگ شهره صولتی دل خوش باور
ریمیکس دل خوش باور شهره
دانلود ریمیکس دل خوش باور شهره

دانلود آهنگ ریمیکس هنوزم جای انگشتات روی برگای گلدونه
اهنگ های جدید شهره
دانلود آهنگ بوف تنهایی شهره
دانلود آهنگ هنوزم جای انگشتات روی برگای گلدونه از شهره
با سلام و احترام،
به استحضار می رساند بردار v در پرسش ۵ اشتباه است زیرا یک بردار کد نیست و باید
به v=[101101] اصلاح شود. در این صورت با مقایسه r و v مشخص می شود که
بردار خطای رخ داده شده در کانال برابر e=[001010] است که رهبر هیچ یک از
کاست ها نیست. پس خطای کدبرداری رخ می دهد و کلمه کد خروجی به اشتباه به
v^{hat}=[000111] کدبرداری می شود.
همچنین قسمت ه) این پرسش را نیز اشتباه حل کرده ام. این کد علاوه بر تصحیح تمامی بردارهای خطا با وزن t=1 و کمتر یک بردار خطای با وزن دو ر
شایع ترین اشتباه مبتدیان گیتار چیست؟
بسیاری از
مبتدیان گمان می‌کنند که تکنیک و مهارت یک شبه حاصل خواهند شد. این اشتباه
باعث دلسردی و گاهی کنار گذاشتن ساز و نوازندگی می‌شود. یادگیری موسیقی یک
ماراتون است، نه یک دوی سرعت. این یک یادگیری و تجربه ی تدریجی است که
نیازمند صبر، زمان و درک درست از مفاهیم است.کار کردن سریع با گام ها و ریز
شدن در هر نوت این حرفه را جذاب نمی‌کند. بگذارید احساس شما را هدایت کند.
با سرعت خودتان پیش بروید. کنجکاوی خود ر
گاهی کار اشتباهی می کنی و پشیمان می شوی. شاید راه جبرانی باشد برای جبران این اشتباه. اما گاهی این اشتباه را تکرار می کنید. بارها تکرار می کنی. در این صورت چطور ممکن است راهی برای جبران اشتباه وجود داشته باشد؟
دلم می خواهد به او بگویم من را ببخشید به خاطر تکرار اشتباهم. ناراحت نباشد به خاطر ناراحتی که من برای او پیش آوردم. می دانم اشتباه می کنم. می دانم آخر هر اشتباهم به بد سرانجامی می رسد نمی دانم چرا هی تکرارش می کنم. امیدوارم او انقدر بزرگوار و
الان وقت عزاداریست
باید گریست
ضجه زد و مویه کرد...
برای این قلب‌هایی که نمی‌خواهد این غم را باور کرد باید روضه خواند‌..
باید نشست قران خواند و مرور کرد تمام باورهایمان را که خون شهید بی اثر نیست
باور کرد که ما مرده‌ایم و او زنده تر از همه‌ی ماست... 
.
کاش ماهم قدر شما مفید باشیم برای این انقلاب...
چه نسلی بودیم، جوانی نکرده قدم گذاشتیم به میان سالی، روح مان در همان دوران کودکی مانده همان دوران که خوشی اکتسابی نبود و ذاتی بود ولی جسممان می تازد به سمت پیری که باور اش نمی کنیم، آدم مثل قورباغه است وقتی کم کم پیر می شود وقتی لحظه لحظه سردی پیری سراغ اش می آید و گرمی جوانی را به محیط می دهد پیر می شود و باور می کند پیر شده اما وقتی آخرین خاطره گرم اش کودکی است و ناگهان وارد برهه سرد میانسالی می شود گذر زمان باور اش نمی شود می خواهد از این ورطه
سخنرانان توانمند:
حجت الاسلام والمسلمین سید محمد باقر موسوی(سید التواب)
حجت الاسلام شیخ روح الله بذر فروش
---------------------------------------------
مداحان گرامی:
حمید رضا ملاشاهیقاسم زاهدیمحسن زارعیسید علی هاشمیمحمد علی نجیعیعلی ظهوریامیر حسین خانی
زندگی جاری است
در باور باد،در زمزم رود
پشت گریه ی سنگ
پای آن شاخه ی چوبی نگاه!
زندگی نم نم باران در روز،نم نم باران در شب
زندگی شوق دو چندان دارد
زندگی باور یک اشک در چهره ی من
زندگی خاطر یک گمشده در ساز آکاردئون
زندگی گاه به گاه تنهایی
زندگی شوق به پرواز پرستو هاست...
شاعر : عینک
در بیست و دومین روز از بهمن ماه سال 98،مردم نجیب و ولایتمدار و مسئولان  شهر و بخش آب پخش با حضور حماسی در راهپیمایی 22 بهمن،با آرمانهای ناب انقلاب اسلامی تجدید بیعت کردند.
بخشدار و امام جمعه آب پخش سخنرانان این مراسم بودند.
اجرای زیبای گروه سرود شهید برونسی محله قلایی شهر آب پخش و رزم آهنگ کونگ فو کاران باشگاه شهدای آب پخش،دکلمه زیبای نوجوان امیرعلی باقری و قرائت قطعنامه از دیگر بخش های این مراسم بود.
احسان طوسی اجرای این برنامه را بر عهداه د
بسم الله الرحمن الرحیم ./ 
بی هیچ مقدمه ای خواندن این کتاب را به همه ی دخترها و زن ها پیشنهاد میکنم. به زن های چاق و یا لاغر ، سالم و یا بیمار ، خانه دار یا شاغل ... به مادرها ، همسرها ، دخترها ... این کتاب پیشنهاد من به همه است ! موضوع کتاب فصل هایی از داستان زندگی خود نویسنده است! با نوشتاری روان و ساده . 

نویسنده در این کتاب بیست فصل از زندگی اش را تعریف میکند. هر فصل شامل دروغ ها و باورهای غلطی ست که به عنوان یک زن در خود میابد ! محتوای هر قسمت از داس
یک خطای کوچک،
زنجیره ای از اعمال اشتباه را به دنبال
دارد...
تا این که سرانجام به یک مسئله ی بزرگ
تبدیل می شود.
آدم ها در مواجهه با «اشتباهِ خود» چند دسته اند:
    . اصولا اشتباه نمی کنند.
    . با آگاهی از خطای خود، به سرعت زنجیره را می شکنند.
    . صبر می کنند تا نتایج زیان بار آن به بار نشسته و آن موقع به فکر حلِ مسئله می افتند.
    . نتایج زیان بار این اشتباهات مکرر را دیده و در جواب تنها به بخت و اقبال خود ناسزا می گویند!
    . هیچ گاه از این اشتباه آگا
اطلاعیه دهه دوم فاطمیه از 1398/11/05                بمدت5شب از ساعت 21 الی 23 شب
 
 
 
 
سخنرانان :حجت الاسلام  رنجبریان                حجت الاسلام احمدی نژاد مداحان :کربلائی محمدحسین صالحی 
کربلائی اکبر فرامرزی
روزشهادت دسته روی بصرف ناهار
 
تسلیت یا بقیة الله   خ طالقانی(بربری خیل)اباذر7فاطمیه ومهدیه   ستادبرگزاری دهه دوم فاطمیه(س) آمل
 
 
زندگی جاری است
در باور باد،در زمزم رود
پشت گریه ی سنگ
پای آن شاخه ی چوبی نگاه!
زندگی نم نم باران در روز،نم نم باران در شب
زندگی شوق دو چندان دارد
زندگی باور یک اشک در چهره ی من
زندگی خاطر یک گمشده در ساز آکاردئون
زندگی گاه به گاه تنهایی
زندگی شوق به پرواز پرستو هاست...
شاعر : عیسی کیانی
 از روزهای رفته و نیامده چه می‌خواهی؟ 
فقط می‌خواهم خوش‌حال باشم و بدانی یا نه، خوش‌حالی من بسته‌ست به نگاه تو. می‌خواهم بدانی، در هر لحظه‌ای که گذشته تمام جان و توانم را گذاشته‌ام که تو از آن‌چه می‌کنم راضی باشی. باور کن که هرلحظه از زندگی‌ام تا به حالا بهترینی بوده‌ام که در توان داشته‌ام. باور کن که هیچ‌وقت تو را فراموش نکرده‌ام. زندگی کرده‌ام که تو در لحظه‌هایم جاری باشی. مرا ببخش که کافی نبوده‌ام. مرا ببخش که خوب نبوده‌ام. مرا
شانه های دلربای یار میخواهم فقط
تکیه گاهی مثل یک دیوارمیخواهم فقط
مانده ام من بر سر یک اشتباه لعنتی
فندکی با چند نخ سیگار میخواهم فقط
در هوای سرد پاییز و به یادش نیمه شب
شاملو را با نوای تار می خواهم فقط
شک و تردیدی که افتاده به جانم اینچنین
جسم و روح یار را بسیار می خواهم فقط
سید امشب را به یاد یار نجوا می کند
باز هم یک کاغذ و خودکار می خواهم فقط
 
 
 
 
 
1.پس از نوشتن کامل متن سخنرانی ، تا جایی که میتوانید ، آن را خلاصه کنید.2. نکات مربوط به یک موضوع را یک جا مطرح کنید .3. تلاش کنید که مخاطبان با احساس رضایت جلسه را ترک کنند.4. با مخاطبان به بحث و تبادل نظر بپردازید و متکلم وحده نباشید.6. قبلا از سالن سخنرانی بازدید کنید تا با محیط آن آشنا باشید.11. از میزان تخصص سخنرانان میهمان اطلاع حاصل کنید.
 
 
لینک دانلود فایل 101 نکته کاربردی سخنرانی موثر
بین «دروغِ خودی» و «دروغِ دشمن» ترجیحم اینه که دروغ دشمن رو باور کنم. چون اولی هم ضررش خیلی بیشتره و هم تجربه ثابت کرده که بیشتر اتفاق میفته. خلاصه‌ش این که الان مدت‌هاست نه اخبار ایران اعتباری برای من داره، نه ادعاهای هیچ کدوم از مسئولاش. اما الان حاضرم جونم رو بدم، تا ادعاهای بدون مدرک ایران در مورد اون هواپیما درست باشه و آمریکا و انگلیس و کانادا و ... اشتباه کرده‌باشن. حاضرم جونم رو بدم که فقط این یه بار خرابکاری نشده‌ باشه...
آن کسانی که انقلاب را رها کردند و طبق خواست دشمن در مقابل انقلاب ایستادند، ضرر کردند. آنها خیال میکنند که اگر علیه انقلاب توطئه کنند، حرف بزنند و تحریک کنند، راه به جائی خواهند برد؛ این اشتباه است.
۱۳۸۸/۱۱/۲۸-رهبر انقلاب اسلامی
سخنرانان توانمند:
حجت الاسلام والمسلمین سید محمد باقر موسوی(سید التواب)
حجت الاسلام شیخ روح الله بذر فروش
---------------------------------------------
مداحان گرامی:
حمید رضا ملاشاهیقاسم زاهدیمحسن زارعیسید علی هاشمیمحمد علی نجیعیعلی ظهوریامیر حسین خانی
علیرضا صفوی
وقتى مرا از پیله ى تنهایى ام بیرون آوردى و من پروانه شدن را باور کردم فکر نمى کردم برگشتن به پیله آنقدر سخت باشد، اما چاره اى نیست بال هایم را آتش مى زنم و به پیله بازمى گردم، آدم سابق مى شوم، به تک تک اشک هایم قسم مى خورم که دیگر پروانه شدن را باور نکنم ...
گلدان ها میگویند: قارقار
و کلاغ ها بوی خوش میدهند. 
چیزی در این دنیا اشتباه است. تو دیگر با نوازش های من آرام نمیشوی، دیگر بهانه خنده هایم را نمیگیری. برای تو، برای چشمهایت، برای ما که اینهمه تنها شده ایم، چیزی اشتباه بوده است...
 
 
چندمدت پیش...  شب ... عمم از تلفن خونه...  شماره پسرعممو گرفته بود بعد اشتباه گرفته بود همین که طرف گوشیو برداشت عمم گفت مهدی دیروقته بیا خونه تا تو نیای من خوابم نمیبره.بعد اون طرفم مرد بوده گفته مادر جان اشتباه گرفتی من مهدی نیستم ولی تو بخواب مهدی خودش میاد
فکر می‌کردم بزرگ می‌شم، درست می‌شه دیگه..  بالاخره من که آدم خوبی ام! من که بزرگ شم مثه بقیه اشتباه نمی‌کنم..
هرچقدر بزرگ‌تر شدیم، کم‌اختیار تر شدیم. اشتباه‌تر شدیم..
هرچقدر خاستیم بلند شیم، بیشتر فشارمون دادن که «بشین سر جات!».
اون دست بچگونه‌ای که از آب بیرونه و کمک می‌خواد، کم مونده که بره زیر آب و اونم پیر بشه.
+از رو کارنامه میبینی چه رنگیه، بعد همون رنگی میکنی و خودتم میسنجی. در واقع کارنامه راهنماته. آبی ینی خیلی خوب، سبز خوب زرد ضعیف و قرمز خیلی ضعیف.
شب در خانه کارنامه را دانلود کرده و مشاهده میکند...
عه اینا که همش ابیه پنج تا سبزم اون وسط هست! یقین اشتباه زده!
به پشتیبان خود زنگ میزند!
+الو؟ سلام خانوم.. ببخشید مزاحم شدم (و انواع تعارف!!) ! میگم اینا اشتباه نیست؟ همش ابیه چار پنج تا سبزم داره! 
- نه! من که بهت گفتم تو خیلی خوبی باور نمیکردی الان با چشم
از نوشتن ادامه ی سفرنامه منصرف شدم.چون اتفاق خیلی خاصی هم در ادامه نیافتاد.دیگر نه مثل قبل جزیره را بهترین جای دنیا می‌دانستیم و نه از تفریحاتش،لذت خاصی می‌بردیم.با تحقیقاتی که بعدا انجام دادیم فهمیدیم که احتمالا آن زهرماری ای هم که کشیدیم،ماری جوانا نبوده!یا اگر بوده هم دوز بسیار بالایی داشته!در هر صورت کش دادن بیشتر موضوع،بیهوده است.
همیشه عادت دارم خاطرات تمام سفرهایم را مکتوب کنم.مثل خیلی های دیگر.ولی قصد نوشتن خاطرات این سفر خاص را ه
امروز بالاخره 3 ساعت وقت گذاشتم و فیلم هزارپا را دیدم .
احساس آدم فریب خورده را دارم .
فریب آمار گیشه .
ظاهر عده ای هم فریب خرید فیلم طی دو مرحله را خوردند و دو بار بابت دی وی دی پول دادن.

عادت دارم قبل از دیدن فیلم کمی تحقیق کنم . اینبار به سلیقه ی عام اعتماد کردم .
یادم نیست کدوم فیلسوف یا نویسنده گفته( حدسم برترند راسل هست  اما حقا که کلیت اش درسته . جمله درست یادم نیست .مفهوم کلی اون اینه :
چیزی که اکثر مردم باور دارند  اشتباه است !
روح وحشی
+حیف و
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
الکسیس کارل در کتاب انسان موجودناشناخته میگوید
بزرگ ترین اشتباه دکارت این بوده است که فکر میکرد روح و جسم با هم ارتباطی ندارد و هردوباهم اختلاف دارند و این غلط مدتها انسان را به اشتباهات زیاد انداخت...

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها